سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیایه عاشقانه

 
 
نیرنگ مرد رشتی(سه شنبه 87 مهر 9 ساعت 11:11 عصر )

چند شب پیش در میان مریض ها منشی ام وارد شد و گفت یک آقایی که ماهی بزرگ در دست دارد آمده و می خواهد شما را ملاقات کند.... مرد میانسالی با لهجه شدید رشتی وارد شد و در حالی که یک ماهی حدود ده کیلویی در یک کیسه نایلون بزرگ در دست داشت ،شروع کرد به تشکر کردن که من عموی فلان کسم و شما جان او را نجات دادی و خلاصه این ماهی تحفه نا قابلی است و..... هر چه فکر کردم "فلان کس" را به یاد نیاوردم ولی ماهی را کرفتم و از او تشکر کردم. شب ماهی را به خانه آوردم و زنم شروع به غرغر کرد که من ماهی پاک نمی کنم ! خودم تا نصف شب نشستم و ماهی را پاک کردم و قطعه قطعه نموده و در فریزر گذاشتم. فردا عصر وارد مطب که شدم دیدم همان مرد رشتی ایستاده است و بسیار مضطرب است. تا مرا دید به طرفم دوید و گفت آقای دکتر دستم به دامنت ... ماهی را پس بده چرا به من نمی گفتی که آن دکتر نیستی و برادر زادم را نمی شناسی؟ او هم با ناراحتی گفت :پس پولش را بدهید تا برای دکترش یک ماهی دیگر بخرم. و من با شرمساری 70 هزار تومان به او پرداختم. چند روز بعد متوجه شدم که ماجرای مشابهی برای تعدادی از همکارانم رخ داده است و ظاهرا" آن مرد رشتی یک وانت ماهی به اصفهان آورده و به پزشکان اصفهانی انداخته

است 







بازدیدهای امروز: 4  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 6371  بازدید


» لینک دوستان من «
» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «